پتسالوتسی

فلسفه

پتسالوتسی

فلسفه

زندگی نامه

ستــالــوزی ( 1827- 1748) :

پستالوزی در سال 1748 در روزیخ واقع در سویس بدنیا آمد 0 پدرش پزشک بود در 5 سالگی او از دنیا رفت کودکی پستالوزی بیشتر در خانه با شنیدن داستان گذشت او پس از پایان رساندن دبیرستان برآن شد که تا کشیش  شود ولی بویژه لحن خام و خشن او برای وعظ مناسب نبوددر نتیجه به دانشگاه رفت


و رشته حقوق را انتخاب کرد ودر اینجا بود که با اندیشه های روسو آشنا شد و بعداز اینکه کتابهای روسو ممنوع شدند او و شماری از دانشجویان انجمنی بر پا کردند اما آنها بعنوان انقلابی دستگیر شدند 0 بعداز این پستالوزی به کشاورزی روی آورد تا بتواند با فراهم کردن یک کشتزار ، راهنمای کشاورزان فقیر ناحیه باشد اما موفق نشد او سرانجام برآن شد که با پناه دادن کودکان بی سرپرست و تربیت آنان به یاریشان برخیزد ، بدین سان او راه حقیقی زندگی خود را یافت انگیزه اصلی او یاری محرومان و ستمدیدگان بود0

نظریـــات تربیتـــی پستالـــوزی :

بنیاد اندیشه های تربیتی او همان اندیشه های روس است اما با این حال او کوشید چیزهایی را که روسو از یکدیگر جدا کرده بود به یکدیگر پیوند دهد مانند تمدن و طبیعت آزادی و اطاعت ، جنبه اخلاقی و اجتماعی0 پستالوزی تعلیم و تربیت را رشد طبیعی ، فرآیندی ، هماهنگ شامل تمام توانائیها و استعدادهای کودک می داند و تربیت را شکوفا شدن هماهنگ توانائیهای نهفته آدمی تعریف کرده است و بیان می کند که تربیت باید با پیروی از قانونهای طبیعی رشد صورت بگیرد پس نخستین کار مربی شناخت طبیعت است از این رو کار مربی را به کار باغبان که فقط فراهم آورنده شرایط رشد است مانند می کرد و راه درست طبیعت رادر پیروی از طبیعت می بیند و خود زندگانی را پایه تعلیم وتربیت می شمارد و برترین مقصد تربیت را آماده کردن انسان برای بکار آوردن توانائیهای که خدا به او بخشیده است0 آرمانهای تربیتی پستالوزی بر فلسفه اجتماعی او استوار است برعکس روسو حالت طبیعی را مدینه فاضله آرمانی نمی داند آنرا بیشتر تمایل به جنبه حیوانی انسان می بیند0جنبه اجتماعی مرحله بعدی زندگی بشر و ضرورت معنی است نه آسایش 0 بشر دارای انگیزه های حیوانی و آفریده ای هوسبازی است که باید رام شود این دو مرحله اخلاق، ابداع و اجرا شده اند خواستهای اجتماع مطلق نیستند چونکه با آرمانهای اخلاقی منافات دارند و تربیت فرآیندی است که بوسیله آن اخلاقیات برانگیزه حیوانی پیروز می شوند0 مدرسه ، خانه نمونه است و معلم باید مثل پدری مهربان رفتار کند، خلاقیت شاگرد را رشد و مدد و بر اهمیت اخلاقی تأکید کند اودر تمام فعالیتها باید نمونه و الگو باشد0 آرمان محبت بر فلسفه تربیتی پستالوزی فرمانرواست می گوید: ذات تربیت نه در آموزش ، بلکه در محبت است بر آن بود که نیکبختی در محبت و نیکخواهی است هم راه و روش تربیتی او و هم راز تأثیر پستالوزی در هیمن نکته است0 پستالوزی می گوید: انسان از راه سر، دست و دل پرورش می یابد او هم مانند لاک مفهوم تصورات فطری را رد می کند می گوید ما از راه تعبیر حواس یاد می گیریم و ذهن در سازگاری با محیط فعال است 0 برداشت او از تربیت مانند روس از دیدگاه رغبتهای کودکان است نه منطق بزرگسالان 0 در مورد تدریس می گوید: باید آموزش از محسوسات شروع شود و به سوی مجردات و امور تربیتی پیش برود0 او نه تنها بر پیوند نظری ودریافت حسی تأکید می کرد بلکه بر هماهنگی جنبه های گوناگون آموزش و پرورش حرفه ای ،‌عقلانی و عاطفی تأکید داشت0 او بر اهمیت هنر در برنامه تأکید داشت این کار تنها برای بروز استعدادهای خلاق کودکان نیست بلکه برای این است که کودکان از قدرتهای خود آگاه شوند ، نظم عقلی آنها پرورش یابد ، کار آموزی دستی را برای کودکان فقیر واجب می دانست و عقیده داشت که دستهایمان هم اندازه هوش ما اهمیت دارد0 بدون پرورش دل ، تربیت کامل نیست ما باید استعداد و محبت ورزیدن خود را پرورش دهیم و آن هم از خانه شروع می شود فلسفه تربیت او بر آرمان آزادی است 0 راهنمای شاگردان در فکر کردن باید طبیعت باشد درس دادن باید در یک محیط کاملاً طبیعی صورت بگیرد چون کودک بهتر گوش می دهد و احساس آزادی می کند و نیروی بیشتری می گیرد و توصیه می کند که بگذارید طبیعت به کودک درس بدهد :

ـ یادگیری در صورت بکار بردن و تمرین آن صورت می گیرد0

ـ کل آزادی مبنی بر عدالت است و عدالت وقتی محقق می شود که بشر پرهیزگار ، دلسوز و محبت داشته باشد 0

ـ انتظار بیش از حد داشتن و اجبار و خشونت ممنوع 0

ـ اصل بنیادی اندیشه پستالوزی ، همانا نیکی طبیعت انسان بود0

ـ سرچشمه و نمای حقیقی اخلاق انسان و تربیت رادر محبت می دید0

ـ منتهی شدن آموزش فردی به پیشرفت اجتماعی 0

ـ هماهنگی تعلیم و تربیت با طبیعت مدرسه 0

ـ از بین بردن حالت رسمی مدرسه 0

ـ استفاده نکردن از منبع ، کسب دانش از طریق تجربه 0

ـ بکار گیری اشیاء واقعی در کلاس درس 0

ـ انضباط در صورت لزوم باید جدی ودر عین حال با تواضع و انسانیت صورت گیرد0

ـ انضباط را به محبت اندیشدن معنی کرده است0

ـ برابری را به معنای اتحاد و شکل یکسان نمی داند بلکه به رسمیت شناختن کامل طبیعت در صورتی که در افراد مختلف متنوع باشد0

ـ معتقد به تعلیم تربیت همگانی 0

ـ معتقد به اصل آمادگی و اختلافات فردی

پستالوزی

پستالوزی (1827 – 1746، Pestalozzi)

پستالوزی از مربیانی است که آثار متعددی تالیف و آرای خود را از طریق این آثار نشر کرده است. او به کودکان بی سرپرست و محرومان خدمات فراوانی کرد؛ حتی بخشی از مزرعه خود را به مدرسه تبدیل کرد و در آن به تعلیم و تربیت کودکان مستمند پرداخت. دیدگاه ها و نظرات مهم تربیتی وی به شرح زیر است: پستالوزی تعلیم و تربیت را رشدی طبیعی، فزاینده و هماهنگ می دانست که شامل تمام توانایی ها و استعدادهای کودک می شد. به نظر وی، جسم، ذهن و عاطفه باید به طورتوام پرورش می یافتند.

 

مبنای روش پستالوزی بر این اعتقاد پایه گذاری شده بود که می گفت: " حواس ما، مخازن دانش ما هستند. " این عقیده موجب شد که اشیای واقعی در درس گنجانده شوند. در این روش، کودک مشاهدات و تجارت عملی خود را به شیوه ای تحلیل و مطابق با آنچه که در گنجینه حواس داشت، می فهمید. به علاوه هدف، تنها آشنایی با مجموعه ای از حقایق نبود بلکه کاربرد آن ها نیز مورد توجه بود. از این رو در آموزشگاه های پستالوزی، کارهای عملی و آموزش های حرفه ای هم به عنوان منبعی برای زندگانی اقتصادی کودکان و هم به عنوان پایه آموزش های نظری اهمیت و نقش داشتند. آموزش های دینی و اخلاقی نیز مورد توجه پستالوزی بودند. او در این زمینه چنین بیان کرده است: " انسان آن گاه خدا را می شناسد که خود را بشناسد. هیچ کس نمی تواند تنها از راه گفتار کسی را به سوی دین هدایت کند. این کار با کردار ممکن است. چه سودی دارد به کودک یتیم بگوییم که پدری در آسمان ها دارد. اگر کودک یتیمی را مانند فرزند خود بزرگ کنید، آموخته اید که پدری در آسمان ها دارد؛ همان خدایی که شما را چنان آفریده است که کودک یتیم را همچون فرزند خود بنگرید. "

پستالوزی در آموزش، محبت را اساس کار خود قرار می داد و انظباط خشک و توام با خشونت که در آن زمان رایج بود، در روش او به کار گرفته نمی شد، پستالوزی بخش عمده ای از فعالیت های خود را به تربیت معلمان پرداخت و همواره معلمانی برای آموزش روش وی از نقاط مختلف جهان به نزد او می آمدند.

هانریش پستالوزی: معمولا او را به عنوان اصلاح کننده و بانی مدارس دولتی میشناسند.در نظر او خانواده عالیترین نهاد تربیتی است.وبنای جامعه بر احساس پدری استوار است.او هدف تربیت را شکوفا ساختن هماهنگ نیروهای نهفته در طبیعت ادمی و گام نهادن به سوی خرد انسانی میداند.(لئوناردوگرترود)یکی از مهمترین نوشته های او در زمینه ی ارای تربیتی اش میباشد.

یوهان

همه ی ما درزندگی همیشه با یکسری سوالات اخلاقی ، تربیتی ودینی مواجه می شویم که مجبور هستیم به کتاب ها ،مشاورها،معلم ها،بزرگترها و...مراجعه کنیم.اما فیلسوف بزرگ معاصر( ایمانوئل کانت )قطب نمایی رابرای مامعرفی می کند که دیگر کمترنیازی به مواردبالامی باشد.

او می گویدکه درطبیعت همه چیز طبق قانون روی می دهد.وتنهاموجودخردمنداست که توانایی آن راداردکه طبق ایده ی خودازقانون...عمل کندوازاینروست که اودارای اراده (خرد عملی) است.انسان دوخرد دارد:1-خردنظری که شناسنده اصل های نظری است وخردعملی (اراده)که شناسنده اصل های عملی(اخلاق وکردارهای اخلاقی)است.

خردعملی دوقانون مهم دارد که خالق این دوقانون خداونداست که دروجودهمه ی انسانها قرار داده است.اماقانون اول که از ندای  خرد عملی (وجدان یااراده) برمی آید وندای الهی است ،می گوید: (چنان رفتار کن که بتوانی بخواهی رفتار توبصورت قانون همگانی در آید) کانت این قانون راراهنمایی میداند که هرانسانی به وسیله ی آن راه درست راازنادرست ونیک رااز شربازشناسد.

مثلا وقتی درکوچه ای چشم خود رابه درون خانه ای می اندازی ،اگر درهمین لحظه به ندای درون خود گوش فرا دهی که به تومیگوید آیا دوست داری که رفتار توقانونی شود همگانی که حتی دیگران نیز می توانند به درون خانه شما نظر بیاندازند.

اگر توانستی این رفتار توبرای خودت نیز صادق باشد میتوانی این کار راانجام بدهی وگرنه این کار نادرست می باشد وخودت به این موضوع رسیدی گرچه باکمک ندای الهی یعنی خردعملی ...

درمورد قانون دوم بعدا صحبت خواهیم کرد..

هزاران هزار انسان(گمراه)با خشنودی بسیار راه درست رادرپیش می گرفتند؛اگر می دانستند که چگونه دراین راه گام بگذارند،اگر نیرو وانگیزه ای می داشتند،اگردستی برای یاری به سویشان دراز می شد.

ویاصدهاانسان گمراه،ازمیان می رفتند،فقط اینکه کسی نیست که آنان رابه ارزش خود،آگاه کند.

                                                                 (یوهان پستالوتسی)